۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

(جوکهایی که فقط من بلدم) داروی نایاب برای عظما.!

توصیه:این جوکها را فقط من بلد هستم..پس برای ترویج این جوکهای ناب که در اختیار من است..یارانه ی دوستان فراموش نشود..با تشکر//
يك روز عظما مريض ميشه. تموم دكترا از همه جاي عالم ميان و نمي تونن معالجش كننو تا اينكه شيطان خودش رو به صورت يك پزشك درمياره و بعد از معاينه ميگه اقا دواي درد ايشون عصاره 40 تا مورچه نره . همه جا اعلام ميكنن هر كي تونست براي معالجه عظما، عصاره 40 تا مورچه نر رو بياره سال بعد رو به اسمش نامگذاري ميكنيم . چند روز میگذره و کسی نمیتونه عصاره 40مورچه نر رو بیاره..چون نمیتونستن تشخیص بدن که کدوم مورچه نره کدوم ماده.!
بعد از چند روز يك نفر پيداش ميشه و ادعا ميكنه كه عصاره 40تا مورچه نر رو آورده . بهش ميگن چطوري اينا رو گير اوردي!؟
ميگه : من رفتم دم لونه مورچه ها و گفتم عظمای ما مريضه.!
هر كدوم كه گفتن "به ک..رم"، من هم گرفتمش و عصارش رو گرفتم :))

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر